msaeedd's avatar

msaeedd

SAEED
95 Watchers328 Deviations
23.4K
Pageviews
گاهی باید نباشـــــی ؛

تا بفهمـــــی نبودنت واسه کی مهمـــــــه !

اونوقـــــــته که میفهمی باید همیشه با کــــی باشی ... !!!
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

Untitled

1 min read
براي کشف اقيانوس هاي جديد

بايد شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشيد
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

Untitled

3 min read
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
.
.
شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد،
قدر این خاطره را ، دریابیم
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه ي نوري كه به لب داشت به تاريكي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت

... نرسيده به درخت،
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه ي پرهاي صداقت آبي است
مي روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ ،سر به در مي آرد،

پس به سمت گل تنهايي مي پيچي،
دو قدم مانده به گل،
پاي فواره ي جاويد اساطير زمان مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صميميت سيال فضا،خش خشي مي شنوي
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا،جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه ي دوست كجاست؟؟؟
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
please see the this design
and insert comment about this for me

msaeedd.deviantart.com/art/Vis…
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
Featured

Devious Journal Entry by msaeedd, journal

Untitled by msaeedd, journal

Untitled by msaeedd, journal

Devious Journal Entry by msaeedd, journal

Devious Journal Entry by msaeedd, journal